خلاصه کتاب:
دختری به اسم گندم که شوهرش مرده و قراره طبق رسم ساتی اون رو هم زنده زنده قبر کنن. خان روستا که برادر شوهرش میشه عاشقانه دوسش داره برای نجات جونش جلوی این رسم می ایسته و در عوض باهاش ازدواج می کنه همه چی خوب پیش میره تا این که…
خلاصه کتاب:
دختری از جنس بهار که چهار سال به پای عشقش سوخت... و مردی به نام هیراد، که تن به ازدواج اجباری داد.... حالا هیراد بعد از چهار سال، درست وقتی بهار تصمیم به ازدواج می گیره، از کانادا با زن و بچه برمیگرده، تا به هرقیمتی شده جلوی ازدواج عشقش رو بگیره…
خلاصه کتاب:
من کیان_مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچکس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون به جز چشم چیزی دیگهای به حاجی نمیگفتم. الان بعد از گذشت سالها اتفاقی افتاده که رسم صدسالهی خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما میتوانست من را به خواستهی قلبیم برسونه…
خلاصه کتاب:
مریم یا به قول دوستاش، ماریا، یه دانشمند ایرانی مقیم آمریکاست که توی یه پروژه ی تحقیقاتی بزرگ که به بیمارای مبتلا به ایدز کمک می کنه تا از چنگال ویروس اچ.آی.وی رها بشن، شرکت داره. اوایل همه چی خوبس پیش میره ولی... اتفاقی پیش میاد که تحقیقات رو به هم میریزه. کسی هم نمی دونه این اتفاق از کجا آب میخوره و قصد کسی که خرابکاری کرده از این کار چی بوده، ولی ماریا یه چیزی رو متوجه میشه. اینکه جون همه، همه ی دنیا، مخصوصا ایرانی ها در خطره!
خلاصه کتاب:
ارغوان که متهم به قتل پدر رادوین است در عوض قصاص ،محکوم به زندگی و ازدواج اجباری با رادوین می شود… و رادوین دچار اختلالات روانی پنهانی است که از دوران کودکی با خود دارد ، سرنوشت او با رادوین و این ازدواج اجباری به کجا خواهد کشید…
خلاصه کتاب:
راوی زندگی سه شخص هست که به اسارت گرفته شدن. محمد سرباز مدافع حرمی که با زنده موندش در مقابل گلوله، اسیر دست داعش شد و در روز اول اسارت دختری فارس زبان که ایرانی نبود، با وضع بدی به اتاقش انداخته شد… هر سه اسیر گروهی در داعش شده بودند که پرستو به خواست خودش به داعش ملحق شد اما…
خلاصه کتاب:
جایی میان زندگی چشم هایت را باز میکنی و میبینی در توهمات غرق شده ای! چشم باز میکنی و میفهمی که هیچ چیز سر جایش نیست و این وسط کسانی را گم کرده ای که به زودی فراموش شان خواهی کرد و هیچ گاه به دنبالشان نخواهی گشت! و آن وقت است که همه چیز به دست فراموشی سپرده خواهد شد…
خلاصه کتاب:
ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه. درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه. با ورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
خلاصه کتاب:
سورن راد، از ۱۸ سالگی خانوادش رو ترک میکنه، بعد سیزده سال برمیگرده. تا زندگی از هم پاشیده برادرش و شرکتی که طی اتفاقاتی بهم ریخته رو جمع کنه… که با دختر عموی جسور و جذابش، آشوب آشنا میشه، آشوبی که توی نگاه اول دل میبازه و بدجوری دل میبره از سورن با برملا شدن راز بزرگ سورن همه چی بهم میریزه …
خلاصه کتاب:
به هم ریخته ام. به هم ریخته ام وتمام من به هم ریخته است. نمیدانم به کدامین طلوع دل ببندم تا غروب نکند. نمیدانم از چه شبی بگذرم که سپیده سر بزند. نمیدانم از چند جهنم گذر کنم که وعده ی بهشت برسد. هیچ چیز نمیدانم. تنها پلک میبندم و سلام میدهم به کوره راهی که پیش روی ماست. کوره راهی که سناریوی یک خداحافظی میشود. خداحافظی از اقاقی ها! خداحافظی از سایه های بی سایه! خداحافظی از…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.