خلاصه کتاب:
داستان دختری هست که با وجود زندگی عاشقانه ای که داشته به علت خیانت به شوهرش از طرف همه طرد شده است و حالا یکی از عناصر اصلی باند قاچاق زنان محسوب می شود که پلیس در پی دستگیری شان هست اما هیچ چیز انقدر ساده نیست. رمان از زنانی می گوید که در گیر و دار زندگی اسیر ناکجاآبادی شده اند که آخر خط است. از عشق می گوید و از اطمینان و اعتمادی که لطمه خورد... از دلی شکسته در پستوی عمارتی سخن می گوید که از چله نشینی عشقش گذشته و به درازای سال های سخت، حسرت نشین شده است…
خلاصه کتاب:
راجب زنی به نام مریمه ک دو تا دختر داره با خوابی ک مریم میبینه زندگیشون زیر و رو میشه… مریم بی تابست و آرام و قرار ندارد. هیچ حرفی از اینکه چه شده نمی گوید. به خواست همسرش با دخترش نغمه مرور می کند. گذشته ای که نغمه هیچ چیز از آن نمی داند. در خانه ای که انگار قرارست نغمه را هم وارد دنیای دیگری کند…
خلاصه کتاب:
اول مجلس خیلی معذب و ناراحت بودم از اینکه من به عنوان دوست دخترش و نامزد آینده اش آخر از همه در جریان تولدش قرار گرفته بودم و کادوئی هم نداشتم که بهش بدم خجالت کشیدم پیش دوستاش …هر چند خود مانی کمی با گفتن اینکه هدیه ی بارانا سوپرایز و خصوصیه کمی موضوع رو ماستمالی کرد تا بچه ها هوی بکشن و کلمه ی خصوصی رو سوژه کنن …
خلاصه کتاب:
هونیا دختر انسانی که بعد ازدواجش به طور اتفاقی متوجه میشه همسرش، آزاد، گرگینه ی آلفاست! از ترسش فرار میکنه اما آزاد میفهمه و برش میگردونه و در این بین با حامله شدنش، اونم سه قلو! ماهیت اصلی هونیا کم کم نمایان میشه اما برخلاف تصور بقیه، هونیا گرگینه نیست برای اینکه جونش در امان بمونه باید توی همین دوران حاملگی توسط گرگ آزاد تبدیل بشه و این خیلی خطرناکه اما…
خلاصه کتاب:
دختری به اسم گندم که شوهرش مرده و قراره طبق رسم ساتی اون رو هم زنده زنده قبر کنن. خان روستا که برادر شوهرش میشه عاشقانه دوسش داره برای نجات جونش جلوی این رسم می ایسته و در عوض باهاش ازدواج می کنه همه چی خوب پیش میره تا این که…
خلاصه کتاب:
دختری از جنس بهار که چهار سال به پای عشقش سوخت... و مردی به نام هیراد، که تن به ازدواج اجباری داد.... حالا هیراد بعد از چهار سال، درست وقتی بهار تصمیم به ازدواج می گیره، از کانادا با زن و بچه برمیگرده، تا به هرقیمتی شده جلوی ازدواج عشقش رو بگیره…
خلاصه کتاب:
من کیان_مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچکس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون به جز چشم چیزی دیگهای به حاجی نمیگفتم. الان بعد از گذشت سالها اتفاقی افتاده که رسم صدسالهی خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما میتوانست من را به خواستهی قلبیم برسونه…
خلاصه کتاب:
ارغوان که متهم به قتل پدر رادوین است در عوض قصاص ،محکوم به زندگی و ازدواج اجباری با رادوین می شود… و رادوین دچار اختلالات روانی پنهانی است که از دوران کودکی با خود دارد ، سرنوشت او با رادوین و این ازدواج اجباری به کجا خواهد کشید…
خلاصه کتاب:
راوی زندگی سه شخص هست که به اسارت گرفته شدن. محمد سرباز مدافع حرمی که با زنده موندش در مقابل گلوله، اسیر دست داعش شد و در روز اول اسارت دختری فارس زبان که ایرانی نبود، با وضع بدی به اتاقش انداخته شد… هر سه اسیر گروهی در داعش شده بودند که پرستو به خواست خودش به داعش ملحق شد اما…
خلاصه کتاب:
ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه. درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه. با ورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.