خلاصه کتاب:
حامین خلافکاری که دل به نگین میده و نگین و حامین با مخالفت شدید خانواده ها ازدواج میکنن… عمر خوشبختی اونها در درگیری ها و آزار و اذیت نگین و پا در میانی دایی نگین و دعوای خانوادگی و ضربه مغزی و کمای حامین کوتاهه… حامین بعد از مرخص شدن از بیمارستان تصمیم به بهبود اوضاع زندگیش و جدایی از باند خلاف رو داره ولی روی خوش زندگی با نگین و حامین سر سازگاری نداره و حامین درگیر باند خلاف و نگین تنهای افسرده…
خلاصه کتاب:
شوکران گیاهی است سمی، بیخ و ریشه آن سمی است. ولی در عین حال، برای تسکین دردهای سرطانی دارویی مفید است. هم درد و هم درمان، هم زخم و هم مرهم، هم نیش و هم نوش، هم مرگ و هم جان... و این چیزی است که گاهی ما آدم ها به آن دچار هستیم. زخم می زنیم، درد تولید می کنیم، می شکانیم و می کشیم... ولی در عین حال مرهم هستیم، هم دردیم، ترمیم می کنیم و جان می دهیم. حکایت غرییب است زندگی ما آدم ها، گاهی آن چنان در چیزی غرق می شویم که فقط لحظه را می بینیم... دیگر هیچ چیز برایمان اهمیت ندارد، فقط لحظه...
خلاصه کتاب:
ساقی دختری که در شانزده سالگی به اجبار و نیرنگ برادرش، تن به ازدواج می دهد و در دام یک زندگی اشتباه می افتد. پس از گذشت هفت سال، ساقی قصد طلاق دارد و برای امرار معاش خود مجبور به رقصندگی در مجالس می شود، همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه یک شب در یک بزم عروسی، داماد…
خلاصه کتاب:
چه قصه ی بی انتهایی است این قصه ی عشق. از قلبی به قلب دیگر و از سری به دیگر، غیر قابل توقف می تازد و آن گاه که ردپایش یک بار بر قلبی بیفتد دیگر تا ابد پاک شدنی نیست . سالم را مریض می کند و بیمار را شفا می دهد. سکوت را صدا می کند و هر نغمه ای جز خود را خاموش می سازد. زندانی را رها می کند و آزاد را به بند اسارت می گیرد. در سازگاری ناسازگار است و در بحران، آرام بخش. چه می توان بر سر این اسب چموش آورد، زمانی که دویدن خود را در صحرای دلی آغاز کند؟ رام شدنی نیست که به مسیر خود هدایتش کنی، پس مجبوری با او به هرجا که تو را می کشاند بروی.
خلاصه کتاب:
کینه و نفرت چشمان شهاب را کور کرده و او جز به انتقام از دختری که فقط به جرم محجبه بودن باید عقوبت این کینه را به جای کس دیگر ی پس بدهد. جدالی برای شکستن و نابود کردن اعتقادات… او را به کجا خواهد کشاند….
خلاصه کتاب:
مینروا دابز می دونه که پایان خوش فقط توی داستان های پریان وجود داره، به خصوص با مردی که برای برنده شدن توی یه شرطبندی، ازش خواسته باهاش شام بخوره. حتی اگه اون مرد، کالوین موریسی خوشتیپ و موفق باشه. برای کال تعهد غیرممکنه، بهخصوص با زنی به بداخلاقی مین. حتی اگه کفش های عالی بپوشه و دلش رو به لرزه بندازه. وقتی در پایان قرارشون با هم خداحافظی می کنن، ارتباطشون رو با هم قطع می کنن و توافق می کنن که دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینن. ولی سرنوشت نقشهی دیگهای براشون کشیده و…
خلاصه کتاب:
سمانه زیبا ارام و مظلوم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور میدهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج میکند تا اینکه همسرش فوت میکند و خانواده اش مجبورش میکنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که قراره سمانه رو فراری بدند.
خلاصه کتاب:
دریا وای خدا… برای بار ششم با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم. از اون ادمایی بودم که باید حداقل ۵ تا ۶ بار آلارم تنظیم کنم تا از خواب بیدار شم. زنگ گوشی را خاموش کردم، خواستم دوباره بخوابم که نگام افتاد به ساعت و جیغم هوا رفت. _ هیییی ساعت ۸ شد دیر رفتم…
خلاصه کتاب:
مهتاب خبرنگار است ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده، به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار شوهر معتادش قرار دارد با سماجت سیاوش آریا زند وکیل زبده ولی مخالف با زنان را وادار میکند از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار می شود...
خلاصه کتاب:
روایت زندگی یک دختر. هکری دل سنگ و خلافکار، که با ندانم کاری های پدرش به این راه پر فراز و نشیب کشیده شد. دختر قصه ی ما، مجبور به همکاری با هفت پسر خلافکار در باند بزرگ بارکد شد. در این میان، پلیسی وظیفه شناس و مغرور دل به دختری خواهد بست که تمام زندگی اش را خلاف و گناه پوشانده... در این میان تصمیمی میگیرد که سرنوشت هر دویشان را دچار تغییر می کند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.