خلاصه کتاب:
آزاد یه پسر خشن وعصبی هست که بعداز تولد ازخانوادش جدا شده و به جای برده شده که از اون یه ادم بد اخلاق ساخته یه برادر دو قلو به اسم فرزان داره که عاشق دختر شیرازی بنام مهر ماه هست که به تهران اومده برای تحصیل… ازاد بعد از سال ها برمیگرده به برادرش نزدیک میشه واز فرزان میخواد براش کاری انجام بده…
خلاصه کتاب:
پروانه ای که با بابای معتادش تو یکی از محلههای فقیر تهران زندگی میکنه. خیلی اتفاقی تو آژانس هواپیمایی استخدام میشه. بعد از مدتی رابطه عمیقی بین اون و کیان که رئیس آژانسه به وجود میآید. این وسط رفت و آمدای سام خلبان جذاب و متاهلی که سالهاست به عنوان دوست و برادر کنار کیان بوده باعث شکل گیری یه احساس ممنوعه میشه. احساسی که سرانجامش…
خلاصه کتاب:
طوفان آسایش، جوانی اش را وقف پیدا کردن آدمی میکند که روزی تمام زندگی اش را نابود کرده است.. در این بین تصادفاً با یک شاگرد مکانیک به نام چمان مهرآرا آشنا شده و با کمی کنکاش متوجه میشود که چمان ارتباطاتی با شخصی که طوفان در پی اوست، دارد… به خیال طوفان این آشنایی یک اتفاق یا تصادف ساده است و قصد میکند از آن به نفع خودش استفاده کند غافل از اینکه...
خلاصه کتاب:
صدای هلهله و فریاد می آمد. گویی یک نفر عمدا می خواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای کوبان فریاد شادی سر داده بودند. من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله شده بودم. فکرم مختل شده بود و هزاران صحنه مثل فریم های فیلم از مقابل چشمانم می گریختند…
خلاصه کتاب:
آخرین داستان عشق حکایت زندگی پر فراز و نشیب یک پسر ۲۷ ساله به اسم متین هست که بعد از ۹ سال تدریس موسیقی در خارج از کشور به ایران بر می گرده… متین که همیشه از عشق دور بوده با دختری به اسم محیا آشنا میشه و به خاطر شباهت غیر عادی محیا به مادرش جذب اون میشه… اما کم کم می فهمه که این شباهت اتفاقی نیست و گذشته ای پر ماجرا عشق بزرگی که بین متین و محیا شکل می گیره رو به چالش می کشه و…
خلاصه کتاب:
ملیکا دختری که برای فرار از جو خونه با کیان دوست میشه و درست شب بعد از اولین باری که به خاطر عشق و علاقه باهاش رابطه برقرار میکنه، کیان اونو پس میزنه و دیگه نمی خوادش. ملیکا افسرده و منزوی میشه و از ترس اینکه خانوادش بفهمن صداش در نمیاد غافل از اینکه برادرش ماهان ماجرارو میفهمه. تا اینکه پسر جذاب و خوش صدایی سر راه ملیکا قرار می گیره و قصه رو پیچیده تر می کنه...
خلاصه کتاب:
پارسا قبل ازخداحافظی با عزیز و آقاجون جریان مهمونی شبو گفت و یادآوری کرد که شامو خودش سفارش میده که کسی توی زحمت نیفته. بالاخره عزیز با کلی اصرار قبول کرد. از خوشحالی روی پا بند نبودم و خوشحالیم به عزیز و آقاجونم سرایت کرده بود…
خلاصه کتاب:
هرچه تلاش می کردم خوابم نمی برد و مدام از این پهلوبه آن پهلومی شدم فکر مهمونی فردا لحظه ای راحتم نمی داشت. با خود فکر کردم در این لحظه عموو خاله و درسا چه حالی دارن؟ مطمئن هستم که خاله از دلشوره خواب نداره و مدام دراین فکره که همه چیز مرتب پیش می ره یا نه؟ و عمو هم از شوق دیدار فرزندش بعد از سال ها دوری از خانه و تحمل رنج غربت ہی طاقت شده و البته درسا هم از اینکه بالاخره از دست وسواس های خاله نجات پیدا می کند یک نفس راحت می کشه !!!
خلاصه کتاب:
درباره ی دختری به نام گل پناه است که در پرورشگاه بزرگ شده است تا اینکه با محسن ازدواج می کند کمبود محبت از بابت نداشتن خانواده باعث می شود خیلی زود دل به محسن ببندد عشق میان شان پررنگ است ولی تا قبل از اینکه اتفاقاتی این بین می افتد و زندگی شان از هم می پاشد چیزی از آن علاقه باقی نمی ماند جز دختری که در بیست سالگی با جنین یک ماهه اش مهر طلاق بر پیشانی اش می خورد تا اینکه …
خلاصه کتاب:
پاییز دختری درد دیده که پدرش اونو مقصر مرگ مادرش میدونه دست روزگار میچرخه درست زمانی که فکر میکنه داره خوشبخت میشه توسط افرادی ناشناس دزدیده میشه الیاس پسری مغرور یک دنده و دورگه به دنبال کتابی اجدادی هست که ادعا میکنه دست پاییزه ولی وقتی میبینتش یه دل نه صد دل عاشقش میشه برای نگه داشتنش…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.