خلاصه کتاب:
جایی میان زندگی چشم هایت را باز میکنی و میبینی در توهمات غرق شده ای! چشم باز میکنی و میفهمی که هیچ چیز سر جایش نیست و این وسط کسانی را گم کرده ای که به زودی فراموش شان خواهی کرد و هیچ گاه به دنبالشان نخواهی گشت! و آن وقت است که همه چیز به دست فراموشی سپرده خواهد شد…
خلاصه کتاب:
ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه. درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه. با ورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
خلاصه کتاب:
به هم ریخته ام. به هم ریخته ام وتمام من به هم ریخته است. نمیدانم به کدامین طلوع دل ببندم تا غروب نکند. نمیدانم از چه شبی بگذرم که سپیده سر بزند. نمیدانم از چند جهنم گذر کنم که وعده ی بهشت برسد. هیچ چیز نمیدانم. تنها پلک میبندم و سلام میدهم به کوره راهی که پیش روی ماست. کوره راهی که سناریوی یک خداحافظی میشود. خداحافظی از اقاقی ها! خداحافظی از سایه های بی سایه! خداحافظی از…
خلاصه کتاب:
آرمان با وضع مالی بدی که دارد همه تلاشش را برای پس گرفتن خواهرش پریماه، از پدر بد سرپرستش میکند، اما درست وقتی موفق به برگرداندن خواهرش میشود که متوجه رابطهی پنهانی پریماه با صمیمیترین رفیقش مهرداد میشود! پریماه از ترس بیآبرویی خانه را سالها ترک میکند و اینبار مهرداد و آرمان در شرایط بدتری او را پیدا میکنند… و آیا عشق میتواند او را از مسیر کج برگرداند؟
خلاصه کتاب:
دختری به نام آناشید هستش که تو ۱۲ سالگی به فرزند خوندگی یه خانواده اشرافی پذیرفته میشه و اونا یه پسر دارن به اسم آریو که ۶ سال از آناشید قصه ما بزرگتره اون پسر از آناشید متنفر میشه چون حس میکنه که با اومدن اون به خانوادشون همه ی مهر و محبت ها به سمت اون سوق داده میشه و آریو قسم میخوره که از اون دختر انتقام بگیره و اون به آلمان میره و بعد از ۸ سال بر میگرده و حالا زمان انتقام میشه و اتفاقاتی که میفته و…
خلاصه کتاب:
دختری از دنیای آزادی ، بدون هیچ پایبندی به اصول و احکام دینی ، بیقید و بند از هر گونه قانون ، در خانوادهای که شاید خدا رو از زندگیشون عملاً و علناً حذف کردند.پسری با دنیایی کاملاً متفاوت ، پایبند به تمام واجبات و احکام دین و شرع ، زندگی که فقط و فقط با قانون و برنامه ریزی پیش میرود، در خانوادهای که شاید علناً خدا در زندگیشون زیاد حضور داشته باشه ولی عملاً همش ریا و تظاهر باشه ... داستان از آنجایی جالب میشود که همین دختر و پسر قصه ما با دنیاهای متفاوت خودشون قراره چجوری به یک ازدواج به سبک اجباری تن دهند !؟!؟!؟
خلاصه کتاب:
دختری به اسم ترانس که به خاطر وابستگی عاطفی، که به بچه همسر اول، شوهر قمار باز و خائن و بی غیرتش پیدا کرده مجبوره باهاش زندگی کنه و زیر بار هر خفتی بره چون میترسه با طلاق گرفتن دیگه اون بچه رو نبینه….
خلاصه کتاب:
ویدا، دختری شیطون و صد البته مرموز است، در تمام خاندان فامیلی او را دختری شرور و گستاخ می شناسند، یکی از روزها، پدر ویدا بدبیاری به بار می آورد که تنها راه چاره و تنها راه حل سفری به سرزمینی دور است، که با همکاری فردی از خانواده همسرش مشکل او حل شود، در این بین ویدا خود مشتاق رفتن به این سفر می شود، که مادر و پدرش در کمال تعجب و حیرت زدگی دخترک، مانع رفتن ویدا به این سفر می شوند و او را به دست خانم بزرگ می سپارند و…
خلاصه کتاب:
درباره دختری که یک مرد خیلی خشن و پولدار که رئیسش هم هست عاشقش می شه و برای به دست اوردن روشا هر کاری می کنه ولی نمی دونه که بعد از به دست اوردنش روشا از شهاب متنفر میشه بعد از یک سال روشا حافظشو از دست می ده و این فرصت خوبی واسهی شهاب تا دل روشا رو بدست بیاره. رمان فلش بک هست...
خلاصه کتاب:
بین آدمها فاصله ها زیاده اما ممکنه یک تار مو شباهت تمام زندگیشونو به هم گره کنه قصه ی یک میوه به ظاهر کرم خورده قصه یک پوسته ای که هنوز باطنش و ذاتش و باورهاش سالمه قصه ی آدمی شاید شبیه خودمون باز هم یک زن و یک مرد و خانواده و اجتماع قصه دو تا خانواده است. دوتا آدم کاملا متفاوت که از هم دور افتادن گذشته باعث این موضوع شده پدری که پسر رو برای حفظ آبروش دور نگه داشته….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.