خلاصه کتاب:
آتریسا، دختر بیگناهیه که همراه مادرش از دست پدر معتادی که قصد فروختنش رو داره فرار میکنه اما تصادفی برای مادرش رخ میده و به کما میره و دکتر امیرسام آریا، مردی سی ساله و فوقالعاده جدی پزشک مادرش میشه. اون رو جواب میکنه و به التماسهای آتریسا برای نجات مادرش بی توجهی میکنه اما اتفاقی میافته که برای امیرسام گرون تموم میشه و عذاب وجدانش باعث میشه که به اجبار…
خلاصه کتاب:
زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست... ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت ته خط رسیدی، نقطه ای می گذاری وسر خط... ایمان داشته باش! هر نَفَس، نشانه ای از جانب خداست و تازمانی که نفس می کشی خطوط زندگی هنوز جریان دارد... هر خط... شروعی نو یاد بگیر، در هر خط، تنها یک بار فرصت جولان داری پس خوب بتاز... قول می دهم صفحه ی زیبایی می شود... این حقیقت زندگیست…
خلاصه کتاب:
پنج تن از بچه های طلاق، که سابقا در انجمنی با هم آشنا شده اند را کنار هم داریم! درد هایشان، روز های تلخ اکنون، خاطرات غم انگیز دیروز، آینده مبهم فردایشان را می خوانیم! در آن بین کسی که شخص ششم ماجراست در داستان جای می گیرد! کسی که پناه قصه ی مان لیلی اش می شود! و داستان از جایی شروع می شود که پناه، تنها پناهش را از دست می دهد!…
خلاصه کتاب:
زندگی دخترجوان و زیبا و خوش چهره است که پس از فوت همسرش، به واسطه زیبایی خود پا در راهی می گذارد و تن به ازدواج دوباره می دهد که این ازدواج شروع اتفاقاتی برای او است و با بازگشت فردی پس از سال ها دوری، زندگی اش دست خوش تغییراتی می شود... گاهی اتفاق هایی می افتد که خودت انگشت به دهان میمانی. گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات گاهی آنقدر خسته ای که می نشینی و فقط نگاه می کنی گاهی دلگیری شاید از خودت...
خلاصه کتاب:
دوباره مثل همیشه خواب مونده بودم . با عجله با مامان خدا حافظی کردم و به سمت ماشینم دویدم . در خونه رو با ریموت باز کردم و با عجله از حیاط خارج شدم وبه سمت دانشگاه به راه افتادم . دوباره چراغ های راهنمایی با من لج کرده بودند تا بهشون می رسیدم چراغ قرمز میشد و من با حرص لبم رو می جویدم و به زمین و زمان ناسزا می گفتم . بالاخره بعد از نیم ساعت به دانشگاه رسیدم ….
خلاصه کتاب:
جان یه کاراگاه خصوصیه که کارش پیدا کردن چیزهای گمشده است اما نه بصورت عادی چون اون یه موهبت خاص داره که میتونه بوسیله اون هرچیزی رو پیدا کنه اما در پرونده جدیدش از اون میخوان به جایی برگرده که تازه ازش فرار کرده یعنی نیمه تاریک لندن و یا همون نایت ساید….
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد کوروش مرد قاچاقچی موادی که بهترین دوستش بهش خیانت میکنه یکی از محموله هاشو لو میده و کوروش هرکسیو که از اعتمادش سواستفاده کنه و بهش خیانت کنه رو میکشه و ماهور دخترشو بزرگ میکنه و اما ماهور بخاطر قتل پدرش توسط کوروش ازش متنفره ۷ ساله از اون موقع می گذره و ماهور با بادیگارد کوروش رابطه داره اما وقتی کوروش میفهمه اونو از خونه بیرون میکنه و…
خلاصه کتاب:
با آهنگ پری و ماری وسط اتاق قر می دادم و سعی داشتم ادای یکی از دوستای تپلم رو دربیارم… -من دلم پری رو می خواد پری منو نمی خواد… زن خوبه خوشگل باشه سفید و کمی چاااق… بچه ها می خندیدن… منم می خندیدم…
خلاصه کتاب:
چه دنیایی شده؟! دنیای که هیچ رحمی در آن نیست. نه پدر به فرزند نه مادر به فرزند و نه فرزند به هر دو. دنیایی پر از پستی دنیایی پر از کثافت … به کجا داریم کشیده می شویم این دلهای بی رحم به کجا می رود ؟!؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.