خلاصه کتاب:
چه قصه ی بی انتهایی است این قصه ی عشق. از قلبی به قلب دیگر و از سری به دیگر، غیر قابل توقف می تازد و آن گاه که ردپایش یک بار بر قلبی بیفتد دیگر تا ابد پاک شدنی نیست . سالم را مریض می کند و بیمار را شفا می دهد. سکوت را صدا می کند و هر نغمه ای جز خود را خاموش می سازد. زندانی را رها می کند و آزاد را به بند اسارت می گیرد. در سازگاری ناسازگار است و در بحران، آرام بخش. چه می توان بر سر این اسب چموش آورد، زمانی که دویدن خود را در صحرای دلی آغاز کند؟ رام شدنی نیست که به مسیر خود هدایتش کنی، پس مجبوری با او به هرجا که تو را می کشاند بروی.
خلاصه کتاب:
کینه و نفرت چشمان شهاب را کور کرده و او جز به انتقام از دختری که فقط به جرم محجبه بودن باید عقوبت این کینه را به جای کس دیگر ی پس بدهد. جدالی برای شکستن و نابود کردن اعتقادات… او را به کجا خواهد کشاند….
خلاصه کتاب:
مینروا دابز می دونه که پایان خوش فقط توی داستان های پریان وجود داره، به خصوص با مردی که برای برنده شدن توی یه شرطبندی، ازش خواسته باهاش شام بخوره. حتی اگه اون مرد، کالوین موریسی خوشتیپ و موفق باشه. برای کال تعهد غیرممکنه، بهخصوص با زنی به بداخلاقی مین. حتی اگه کفش های عالی بپوشه و دلش رو به لرزه بندازه. وقتی در پایان قرارشون با هم خداحافظی می کنن، ارتباطشون رو با هم قطع می کنن و توافق می کنن که دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینن. ولی سرنوشت نقشهی دیگهای براشون کشیده و…
خلاصه کتاب:
سمانه زیبا ارام و مظلوم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور میدهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج میکند تا اینکه همسرش فوت میکند و خانواده اش مجبورش میکنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که قراره سمانه رو فراری بدند.
خلاصه کتاب:
دریا وای خدا… برای بار ششم با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم. از اون ادمایی بودم که باید حداقل ۵ تا ۶ بار آلارم تنظیم کنم تا از خواب بیدار شم. زنگ گوشی را خاموش کردم، خواستم دوباره بخوابم که نگام افتاد به ساعت و جیغم هوا رفت. _ هیییی ساعت ۸ شد دیر رفتم…
خلاصه کتاب:
مهتاب خبرنگار است ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده، به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار شوهر معتادش قرار دارد با سماجت سیاوش آریا زند وکیل زبده ولی مخالف با زنان را وادار میکند از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار می شود...
خلاصه کتاب:
روایت زندگی یک دختر. هکری دل سنگ و خلافکار، که با ندانم کاری های پدرش به این راه پر فراز و نشیب کشیده شد. دختر قصه ی ما، مجبور به همکاری با هفت پسر خلافکار در باند بزرگ بارکد شد. در این میان، پلیسی وظیفه شناس و مغرور دل به دختری خواهد بست که تمام زندگی اش را خلاف و گناه پوشانده... در این میان تصمیمی میگیرد که سرنوشت هر دویشان را دچار تغییر می کند…
خلاصه کتاب:
آتریسا، دختر بیگناهیه که همراه مادرش از دست پدر معتادی که قصد فروختنش رو داره فرار میکنه اما تصادفی برای مادرش رخ میده و به کما میره و دکتر امیرسام آریا، مردی سی ساله و فوقالعاده جدی پزشک مادرش میشه. اون رو جواب میکنه و به التماسهای آتریسا برای نجات مادرش بی توجهی میکنه اما اتفاقی میافته که برای امیرسام گرون تموم میشه و عذاب وجدانش باعث میشه که به اجبار…
خلاصه کتاب:
زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست... ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت ته خط رسیدی، نقطه ای می گذاری وسر خط... ایمان داشته باش! هر نَفَس، نشانه ای از جانب خداست و تازمانی که نفس می کشی خطوط زندگی هنوز جریان دارد... هر خط... شروعی نو یاد بگیر، در هر خط، تنها یک بار فرصت جولان داری پس خوب بتاز... قول می دهم صفحه ی زیبایی می شود... این حقیقت زندگیست…
خلاصه کتاب:
آنالی دختر تنها و بی کسی که با نامادریش زندگی میکنه و برای فرار از تنهایی نامزد میکنه. ولی نمیدونه نامزدش اون و برای تسویه کردن طلبش میخواد… تا اینکه بالاخره طلبکارا میدزدنش و با بی رحمی و خشونت ذاتیشون آزارش میدن و مجبورش میکنن خدمتکار بشه یا اینکه …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.