دانلود رمان ماج از مهدیه شکری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پاییز خوشبین یه دختر سرسخت و کوشاست. مادرش رو از دست داده و وضعیت خونه و زندگیشون خوب نیست. چند سال جاهای مختلف کار کرده و هر جایی رفته با زیرآبزنی و حرفای مفت اخراجش کردن. حالا با توصیهی یکی از استاداش میره جایی سرکار که همکار یه آدم سرد و خشک میشه، یه نخبهی علمی که به خاطر یه پروژهی خفن از پژوهشکده اخراج شده… حافظ دادگر. زمانی که پاییز داره به بهار زندگیش نزدیک میشه و رابطه عاشقانه اش تو اوج خودشه، یه اتفاق عجیب میوفته که حافظ….
خلاصه رمان ماج
کسی نیست مرا صدا کند؟ فریادرسی هست؟ نه، نیست! چند سال گذشته و وضعیت همین است. خودم… تنها خودم مانده ام. دندان هایم را بر روی هم فشار می دهم. دست مشت شده ام را باز میکنم و حین پاک کردن اشک های جاری شده روی صورتم، اشک هایی که از آنها متنفر هستم چرا که هر دم ضعف و بیچارگی را یادم می اندازد، موبایل را داخل جیب پشت جین فرو میکنم. وقت را تلف کنم چیزی درست می شود؟ نه، نمی شود! یاد گرفته ام کسی جز خودم دستگیر نیست،
همدم نیست، چاره نیست! تنها گزینه ای که دارم، آدم هایی هستند که در باغ همسایه مهمانی گرفته اند. دنیا جای بدی است اما نه انقدر که حتی یک نفر هم دل نسوزاند! شاید کسی باشد. میچرخم و به سمت آشپزخانه ی گوشه ی سالن می دوم. دست دراز می کنم و بعد از چنگ زدن شیشه شیر از روی کانتر، جلوی سینک می ایستم. با دستانی که لرزش آنها لحظه به لحظه بیشتر می شود، شیر آب را باز میکنم. قلبم دیگر گنجایش زیر و رو شدن ندارد. اضطراب می رود که قاتل شود و مرا بکشد…
اما نه، دوام می آورم یعنی باید استقامت کنم… باید! بوی تند شیر ترش شده زیر بینی ام می رسد. نفس بیرون می دهم و مشغول شستن شیشه شیر می شوم. همه چیز باید استریل شده و تمیز باشد. باید دقت کنم. سر شیشه پلاستیکی را می سابم و می شورم. لحظه ی کوتاه سر بالا می آورم و از پنجره ی پشت سینک نورهای قرمز و آبی ماشین هایی را می بینم که از پیچ گردنه می پیچند و نزدیک می شوند. دستانم زیر شیر آب بی حرکت می ماند. مردمک چشمانم با سرعت حرکت می کند و …