دانلود رمان تاریک ترین شب (جلد اول از مجموعه تاریک ترین) از جنا شوالتر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اَشلین دِرو، در تمام طول زندگیش به خاطر شنیدن صداهایی که مربوط به گذشته هستن،رنج کشیده. برای تموم کردن این کابوس، به بوداپست می ره تا از مردی که شایعه شده قدرت های ماوراالطبیعه داره، کمک بخواد بدون اینکه بدونه در آغوش مَدِکس می افته که خطرناک ترین عضو یک گروهه و مردیه که در جهنم خودش گیر افتاده. مدکس، توسط شیطانی به اسم “خشونت” تسخیر شده و محکومه که هر نیمه شب بمیره و به جهنم بره وگرنه شیطانش آزاد میشه و…
خلاصه رمان تاریک ترین شب
هرشب، مرگ آرام و دردناک می آمد و هر صبح، مَدِکس در تخت (Maddox) بیدار می شد و می دانست که بعدا دوباره باید بمیرد. این بزرگترین نفرین و تنبیه ابدی او بود. زبانش را روی دندان هایش کشید و آرزو می کرد کاش زبانش مانند خنجری روی گلوی دشمنانش بود. بیشتر روز گذشته بود. صدای ساعت را می شنید که مانند یک تیک تاک سمی در ذهنش بود. هر ضربه ساعت یادآور تمسخرآمیزی از مرگ و درد بود. کمتر از یک ساعت دیگر، اولین سوزش در معده اش
شروع می شد.هر کاری که می کرد و هر چیزی که می گفت، آن را تغییر نمی داد. مرگ به سراغ او می آمد. زمزمه کرد: “لعنت به خدایان.” سرعت وزنه زدنش را بیشتر کرد. صدای آشنای مردانه ای از پشت سرش گفت: “همه شون رو مخن.” سرعت مددکس به خاطر ورود ناگهانی و ناخوشایند تورین (Torin) کم نشد. بالا. پایین. بالا. پایین. دو ساعت ورزش کرده بود و ناامیدی و عصبانیتش را روی کیسه بوکس، تردمیل و حالا هم وزنه ها خالی می کرد. عرق از بازوهایش پایین می ریخت.
و به صورت جویبار کوچکی روی ماهیچه های او روان می شد. ذهنش به اندازه جسمش خسته بود اما احساساتش تاریک تر و قدرتمندتر شده بودند. مددکس گفت: “تو نباید اینجا باشی.” تورین آهی کشید: “ببین. نمی خواستم مزاحم بشم اما یه اتفاقی افتاده.” “خب بهش رسیدگی کن.” “نمی تونم.” “هر چی که هست، تلاش کن. من توی مود کمک کردن نیستم.” چند هفته اخیر خیلی کم نیاز شده بود که به حالت کشنده اش تبدیل شود که در آن حالت هیچ کسی در کنارش امنیت نداشت…