خلاصه کتاب:
دختری که بی محبت پدر بزرگ شد، زیر دست ناپدری.. دختری که روی پای خود ایستاد و زیر بار حقارت نرفت… نابرادری که قاتل شد… اعدام شد… دختری که لکه دار شد… و مردی برای انتقام برخاست.. و هدفی جز به تاراج بردن جان و روح ،یغما“ ندارد…
خلاصه کتاب:
ویدا فرخ دانشجوی ۲۵ ساله ی پرستاریه و زندگی آرومی داره... داره برای مرحله ی مهم زندگیش یعنی ازدواج آماده میشه که ناگهان با گناهی که خواهر دوقلوش دیبا مرتکب میشه زندگی آرومش به هم میریزه و ویدا مجبور میشه همه زندگیشو کنار بگذاره و تاوان گناه خواهرشو بده...
خلاصه کتاب:
کیمیا ، دختری کیمیا و مهربان که از خودش میگذره تا بقیه به خواسته هاشون برسن غافل از اینکه خواسته همه خوشحالی اونه. مثلا بخاطر حاج بابا از ازدواج با کاوه پسر عمویش منصرف می شود و درست زمانیکه فکر می کند تا حدودی با مسئله کنار امده کاوه همسرش را از دست می دهد و همراه فرزند کوچکش به تهران می اید. این شروع دوباره ای برای کیمیا و کاوه است…
خلاصه کتاب:
یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون با زرنگ ترین مرد دنیا طرفه…
خلاصه کتاب:
از این تکرار ساعت ها… ازاین بیهوده بودن ها… از این بی تاب ماندن ها… از این تردیدها… نیرنگها… شک ها… خیانتها… از این رنگین کمان سرد آدمها… و از این مرگ باورها و رویاها… بیزارم، بیزار… پریشانم… دلم پرواز می خواهد…
خلاصه کتاب:
نیایش دختری زیبا که عاشق موسیقیه و با پدرش اختلاف داره. پدری که روی اصول خودش پایبند است و مخالف خواستههای نیایش، نیایش اتفاقی متوجه میشه توی خونهی کنار خونهی مادربزرگش که متروک هست، یک پیانو هست. پنهانی وارد اون خونه میشه و بعد از ورودش میفهه خونه متروکه نیست و پسری تنها اونجا زندگی میکنه. موقع خارج شدن از روی حواس پرتی گوشیش رو اونجا جا میذاره. گوشی که پر از سلفیهای لب استخره. حالا باید برای برگرداندن گوشی به اون خونه برگرده. خونه ای که صاحبش یه پسر جوونه….
خلاصه کتاب:
همه میگن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون ولی من میگم دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند سالهی عوضی نخبهس که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن…. حالا… این قناری خفن سیکس پک دار قد بلندی که حتی سیبیل کلفتای حراست بیمارستانم میخوانش از شانس خوب یا بد پسر عموی مزخرف منه!
خلاصه کتاب:
سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانوادهش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن….خانواده ای که خیلیهاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه…
خلاصه کتاب:
دو دوست (سامیار و آریا) که تازه از خدمت سربازی اومدن، مادر آریا برای پسرش شرط میذاره که حتما باید در کنکور شرکت کنه و یه رتبه بالا بیاره. اونا از طریق یه آگهی تو روزنامه متوجه میشن که اگه یه فیلم خوب بسازن و فیلمشون مقام خوبی کسب کنه بدون کنکور وارد دانشگاه میشن.... یه روز این دو دوست به یه آقایی که می خواستن کیفشو بدزدن کمک میکنن و اون آقا یه ساعت به اون ها هدیه میده که...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.