خلاصه کتاب:
اوالین در خانوادهای به دنیا آمده بود که پدر و مادرش هرگز علاقه ای به محبت کردن به او نداشتند و او را تنها به چشم یک سربار نگاه می کردند .او هرگز طعم محبت واقعی را نچشیده بود . مخصوصاً بعد از ورشکستگی پدرش تنها حکم یک سر بار اضافه را برای آن ها داشت . تا زمانی که در سن دوازده سالگی پدرش یک کارتل مواد مخدر و یکی از ثروتمندترین و خطرناک ترین مرد های دنیا را به خانه شان دعوت کرد.
خلاصه کتاب:
یزدان، مولتی میلیاردر مذهبی و معتقد… صاحب بزرگترین کارخانه های شهر دل در گرو پری، کارمند بخش حسابداریش میبنند غافل از اینکه این دختر کسی نیست به جز…
خلاصه کتاب:
«مدارا» داستان زندگی دختری به اسم «بهار» است که با طلاق، پدیده رایج جوامع مدرن و کلان شهرهای ایران و جهان، زندگیاش دستخوش تلاطم و رویدادهای غافلگیر کنندهای میشود که او با صبوری و روشی هنرمندانه از آن عبور میکند و تجربهای را از سر میگذراند که از منظر جامعه شناختی میتواند چراغی در مسیر زندگی روشن کند.
خلاصه کتاب:
روایتگر زندگی چند شخصیت هست، به تحریر در آورده شده است. آن ها عاشق علوم غریبه هستند و برای آموزش این علم نزد جادوگری که داخل یک روستا ساکن هست میروند. شروع داستان از جایی هست که ودیان و دوستش برای پیدا کردن گل ارغوان وحشی وارد یک جنگل میشوند و وقتی باز می گردند. با جنازه استاد رحیم روبرو میشوند.
خلاصه کتاب:
سونیا دو ساله داره برای برد کار میکنه و همهی خانواده و دوستهاش میدونن چقدر از رئیسش متنفره. اون حتی یه سیبل با عکس برد تو خونه داره که هر روز به سمتش دارت پرتاب میکنه. اما خب ورق برمیگرده و یهو میبینی رئیس عوضیت شده ناجی و تو بهش حس داری.
خلاصه کتاب:
تابان امیری که استعداد عجیب و خارقالعادهای تو طراحی لباس داره، طی اتفاقی پاش به بهترین برند طراحی کشور باز میشه بی خبر از رئیس بداخلاق و جدی که تو شرکت براش کمین کرده و از هر راهی برای بیرون کردنش استفاده میکنه اما تابان که سعی داره راز مهم زندگیش رو از همه پنهان کنه تو همین درگیریها عاشق میشه و راز مهم زندگیش فاش میشه که اتفاقی میافته و مجبور به….
خلاصه کتاب:
راستین که شب خسته از کار در شرکت به خانه می رفت ناگهان دختری جلوی ماشینش را می گیرد و ازش تقاضای کمک می کند تا از ازدواج اجباری که قرار انجام شود نجاتش دهد…
خلاصه کتاب:
بهار یه دختر معمولی با طرز فکر متفاوته. کسی که بیشتر جذب مردای جا افتاده میشه. این بین مردی وارد زندگیش میشه که نقش پررنگ تری توی زندگیش میگیره…
خلاصه کتاب:
در رمان تقدیر تلخ راز خودکشی آرشیدا، خواهر مهرداد که خودش رو از روی پل پایین انداخته بود برملا میشه… تقدیر و سرنوشتی که از واقعیت الهام گرفته شده، با زندگی آرشیدا گره میخوره… علیسان دانشجویی که عاشق هم دانشگاهیش فریماه شده بود ناخواسته برادر فریماه رو به قتل میرسونه و… سارینا بعد سال ها به راز کودکی اش پی میبره و… عشق آتشین آرشیدا برملا میشه… تمام گرهها گره کور میشن، تا این که…
خلاصه کتاب:
دختر قصه مرتکب گناه میشه مثل من مثل تو. حالا ممکنه گناهاش رنگ دار تر و گاهی غیر قابل بخشش باشه... اما بخشیدن و نبخیدنش با پسر قصست که که مجنون. مجنون تر از فرهاد! مهتا دختری که احساس می کنه بعد از چند سال دوستی با مازیار عشقشون به سر و سامون پیدا کردن و به آرامش رسیدن نیاز داره. اما مازیار جدیدا مشکوک شده. جدیدا نگاهاش تنوع بیشتری می طلبه. خواسته هاش بو دار شده. روزی که مازیار اولین نه از جانب مهتا رو میشنوه میشه آخرین روز رابطشون. روز مرگ عشق مهتا شد روز تولد برای عشق دیگری!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.