خلاصه کتاب:
جان یه کاراگاه خصوصیه که کارش پیدا کردن چیزهای گمشده است اما نه بصورت عادی چون اون یه موهبت خاص داره که میتونه بوسیله اون هرچیزی رو پیدا کنه اما در پرونده جدیدش از اون میخوان به جایی برگرده که تازه ازش فرار کرده یعنی نیمه تاریک لندن و یا همون نایت ساید….
خلاصه کتاب:
بعد که نامزد سابق جید اون رو توی محراب ترک میکنه جید برای آرامش بیشترش به کلرادو مزرعه دوستش نقل مکان میکنه و با برادر بزرگتر مارجوری که خیلی کم حرف و مرموزه آشنا میشه تالون استیل از همون اول اشتیاقی زیاد و رابطه ای آتشین با جید داشت ولی نمی دونست که این اشتیاق تبدیل به دلبستگی شده تالون عاشق جید شده و نمیدونه که چطور بهش بگه، اون میخواد به خاطر جید تلاش کنه تا با گذشته ی خیلی وحشتناکش روبرو شه…
خلاصه کتاب:
اوالین در خانوادهای به دنیا آمده بود که پدر و مادرش هرگز علاقه ای به محبت کردن به او نداشتند و او را تنها به چشم یک سربار نگاه می کردند .او هرگز طعم محبت واقعی را نچشیده بود . مخصوصاً بعد از ورشکستگی پدرش تنها حکم یک سر بار اضافه را برای آن ها داشت . تا زمانی که در سن دوازده سالگی پدرش یک کارتل مواد مخدر و یکی از ثروتمندترین و خطرناک ترین مرد های دنیا را به خانه شان دعوت کرد.
خلاصه کتاب:
سونیا دو ساله داره برای برد کار میکنه و همهی خانواده و دوستهاش میدونن چقدر از رئیسش متنفره. اون حتی یه سیبل با عکس برد تو خونه داره که هر روز به سمتش دارت پرتاب میکنه. اما خب ورق برمیگرده و یهو میبینی رئیس عوضیت شده ناجی و تو بهش حس داری.
خلاصه کتاب:
لارتن دوباره ماجراجویی خود را شروع می کند، اینبار از غار بانو ایوانا ولی سرنوشتی شوم او و خدمتکار ایوانا ،مارلا، را که عاشق لارتن است را تهدید می کند…
خلاصه کتاب:
سحرخیزی نهتنها در این روزگار پرمشغله حائز اهمیت است بلکه از دیرباز از سوی بزرگان و افراد موفق گوشزد شده است. ضربالمثل «سحرخیز باش تا کامروا شوی!» نشان از اهمیت و ارزش بالای سحرخیزی است زیرا افراد با انجام این عمل میتوانند بیشترین بهرهوری را از روزشان داشته باشند. صبح زود بیدار شدن تنها یک عمل ساده نیست بلکه یک عادت خوب است که منجر به انجام امور در اسرع وقت میشود.
خلاصه کتاب:
ترنتون مدوکس پادشاه دانشگاه ایالتی شرقی بود و قبل از آونکه حتی از دبیرستان هم فارغ التحصیل بشه ، با زنای دانشگاهی قرار میزاشت. دوستاش می خواستن جای او باشن، و زنا می خواستن اونو رام کنن ، اما بعد از یه سانحه غم انگیز دنیاش وارونه شد، ترنتون از دانشکده بیرون آمده بود تا با احساس گناه خردکنندهاش، دست و پنجه نرم کنه. هجده ماه بعد، ترنتون با پدر بیوهاش زندگی می کنه و تمام وقت توی یه سالن خالکوبی محلی کار می کنه تا توی پرداخت صورتحسابها کمک کنه. درست وقتی که فکر می کنه زندگی اش به حالت عادی برگشته، متوجه میشه که…
خلاصه کتاب:
رایِر: پنج سال پیش شیفتهی آشر کِلِی شدم وقتی که اون از پنجره برادرم وارد خونهامون شد. حتی با اینکه صورتش کبود و خونین بود، زیباترین پسری بود که دیده بودم. هرگز نمیتونستیم با هم باشیم. من خیلی جوون بودم و اون خیلی غیرقابل لمس بود. اون بیش از حد دردسرساز بود و من بیش از حد ساده لوح. اما قلب سرکش و لجوجه. و قلبم تصمیم گرفت که به هیچ یک از اون چیزها اهمیتی نده.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.