خلاصه کتاب:
اون جذاب، بزرگتر و محتاطه. از همون لحظهی اولی که چشمامون با هم قفل شد می دونستم پر از مشکله. سرکارم باهاش ملاقات کردم، روز اولی بود که باریستا شده بودم. اون لبخند زد و من ذوب شدم.. سپس قهوهای که درست کردم رو مزه کرد و بخاطر طعم بدش انداختش دور. دوباره روز بعد و روزهای بعد اومد. از قهوههام متنفر بود اما مدام برمیگشت. بازیشو می دونستم. به قهوهام میگفت مرگی توی فنجون. و من بهش می گفتم هدیهای از طرف خدا برای زنها. دروغ هم نمیگفتم… سپس بیرون کافی شاپ همدیگه رو دیدیم و اون زمان بود که همه چیز جالب شد. دیگه خبری از رفتارهای مودبانه و شیرین نبود…
خلاصه کتاب:
آرمیتا دختری مغرور و سرسخت که عاشق پسرعمه خشن و مغروش میشه، توسط سمانه دختری پر ادعا و کینه ای که برای انتقام از سرهنگ راد، دختر یکی یدونش رو انتخاب میکنه. ضربه روحی و عاطفی محکمی میخوره و…
خلاصه کتاب:
پاییز خوشبین یه دختر سرسخت و کوشاست. مادرش رو از دست داده و وضعیت خونه و زندگیشون خوب نیست. چند سال جاهای مختلف کار کرده و هر جایی رفته با زیرآبزنی و حرفای مفت اخراجش کردن. حالا با توصیهی یکی از استاداش میره جایی سرکار که همکار یه آدم سرد و خشک میشه، یه نخبهی علمی که به خاطر یه پروژهی خفن از پژوهشکده اخراج شده… حافظ دادگر. زمانی که پاییز داره به بهار زندگیش نزدیک میشه و رابطه عاشقانه اش تو اوج خودشه، یه اتفاق عجیب میوفته که حافظ....
خلاصه کتاب:
سیامک یکی از قهرمانان ورزشی ست و در عرصه فعالیت خود به اژدهای پادشاه مشهور است . او برای حل پرونده خانوادگیش به وکیلی جوان و موفق به نام مهرانه مراجعه می کند که مهرانه از قبول آن خودداری می کند و درمقابل پرونده همسر سیامک را قبول می کند و پیروز می شود. چرخ گردون زندگی و بازی سرنوشت سبب خویشاوندی مهرانه و سیامک می شود. و سیامک می خواهد به هر طریقی انتقام آن شکست را بگیرد و …
خلاصه کتاب:
داستان زندگی دختریه به اسم ترانه که مشکلات زیادی توی زندگیش داره و هرچه قدر خودشو به درو دیوار میکوبه تا شرایطو تغییر بده نمیشه تا اینکه برادرش کلی بدهی بالا میاره و ترانه مجبور میشه که برخلاف میلش کارایی بکنه که اصلا ازش خوشش نمیاد در این بین سر راهش یه پسر مغرور و خودخواه قرار میگیره که دست تقدیر این دوتارو همش روبه روی هم قرار میده تا اینکه یه روز اتفاقی می افته که هیچکس منتظرش نیست اما…
خلاصه کتاب:
در میان هیاهو ی آشنایان غر یبه… تنها کسی باش که دستم را می گیری… تو ای غریبه آشنا… که ناگاه بر دلم قدم نهادی… و با آرامش رفتارت… طوفانی تماشایی در دلم بر پا نمودی… پناهم باش و با آغوشت… کمی آرام کن بی قراری های این دخترک تنها را… ای فانوس روشن شب های تاریک … دستم را رها مکن… بگذاری که پناه بی قراری های این دخترک بی قرار باشی…
خلاصه کتاب:
این رمان روایت یک دختر ۱۴ ساله به اسم نازگل را روایت می کند که با سنگدلی توسط خانوادش به خان روستا برای همسری فروخته میشه تا براشون یک وارث بدنیا بیاره. سالار یک مرد بیرحم که دچار بیماری و بلاهای زیادی هم به سره نازگل میاره تا اینکه…. پایان خوش… عروس ارباب زاده جلد دوم این رمان در حال تایپ…
خلاصه کتاب:
صبا دختر زیبایی که عاشقانه شوهرش رو دوست داره اما از عشق پنهانیه برادر شوهرش نسبت به خودش خبر نداره. تا اینکه براثر یه سری اتفاقات و برملا شدن خیانت کثیف شوهرش به برادرشوهرش پناه میاره تا ازش درخواست کمک کنه اما بینشون اتفاقاتی صورت میگیره که صبا متوجه میشه تموم این مدت هورام عاشقش بوده و همین باعث دامن زدن به عشقی بزرگ و ممنوعه بین هر دوشون میشه که صبا قصد داره با ارتباط با برادرشوهرش خیانت شوهرش رو تلافی کنه…
خلاصه کتاب:
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستان های روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غُلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند. وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکت ها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو می کردند. بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری می نشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوکیکو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.